از روایات استفاده می شود که سه چیز مانع بخشش گناهان است:
1- ظلم و فسق
در آیات 58 تا 59 سوره بقرة ؛ اولا تصریح به بخشش مطلق گناهان شده است و ثانیا به علت بخشیده نشدن آن نیز اشاره شده است: «وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَـذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُواْ مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّداً وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطَایَاکُمْ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ» ؛ «و (به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتیم در این قریه (بیت المقدس) وارد شوید...و بگوئید: خداوندا گناهان ما را بریز تا ما شما را بیامرزیم، و به نیکوکاران پاداش بیشترى نیز خواهیم داد.- اما افراد ستمگر این سخن را تغییر دادند (و به جاى آن جمله استهزاء آمیزى مىگفتند) و لذا ما بر ستمگران در برابر این نافرمانى عذابى از آسمان فرستادیم.»
دقت در جمله: (...وَ قُولُوا حِطَّةٌ ...) و... بگوئید خداوندا گناهان ما را بریز ...(باید توجه داشت که حطه از نظر لغت به معنى ریزش و پائین آوردن است، و در اینجا معنى آن این است که: خدایا از تو تقاضاى ریزش گناهان خود را داریم.) خداوند به آنها دستور داد که براى توبه از گناهانشان این جمله را از صمیم قلب بر زبان جارى سازند، و به آنها وعده داد که در صورت عمل به این دستور از خطاهاى آنها صرفنظر خواهد شد،( و شاید به همین مناسبت یکى از درهاى بیت المقدس را باب الحطه نامگذارى کردهاند ).
- ولى چنان که مىدانیم، و از لجاجت و سرسختى بنى اسرائیل اطلاع داریم، عدهاى از آنها حتى از گفتن این جمله نیز امتناع کردند و به جاى آن کلمه نامناسبى بطور استهزاء گفتند لذا قرآن مىگوید:« اما آنها که ستم کرده بودند این سخن را به غیر آنچه به آنها گفته شده بود تغییر دادند (فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ). ما نیز بر این ستمگران به خاطر فسق و گناهشان، عذابى از آسمان فرو فرستادیم »
- این نکته نیز شایان توجه است که قرآن در آیه فوق بجاى فانزلنا علیهم مىگوید فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا تا روشن گردد که این عذاب و مجازات الهى تنها دامان ستمگران بنى اسرائیل را گرفت و هرگز خشک و تر با هم نسوختند.
- علاوه بر این ، در پایان آیه ، جمله « بِما کانُوا یَفْسُقُونَ »را ذکر مىکند تا آن هم تأکید بیشترى بر این موضوع باشد، که ظلم و فسقشان ،علت مجازاتشان گردید.
از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل میکنند که فرمود: از نشانههاى شقاوت و تیره روزى؛ خشکى چشم و .....و گناه دنبال گناه کردن است
2- لجاجت، اصرار بر گناه و تکبر
از تعبیرات جمله مزبور در آیات بالا، به دست می آید که آنها بر اعمال سوء اصرار داشتند و آن را ادامه مىدادند، و معلوم مىشود هنگامى که گناه به صورت یک عادت و حالت، در جامعه متمرکز گردد، احتمال نزول عذاب الهى در آن هنگام بسیار است.
و شدت تأثیر« اصرار بر گناه» برآینده انسان را نیز می توان از احادیث زیر به دست آورد:
-امام باقر علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل که فرموده: «- وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا... : و بر آنچه کردهاند اصرار نورزند، ... 135 سوره 3»ایشان فرمود: اصرار بر گناه اینست که: کسى گناهى کند و از خدا آمرزش نخواهد، و در فکر توبه نباشد، ( کسى که بفکر توبه نیست، ظاهرا قصد تکرار گناه دارد.)( کافی ج2 288 باب الإصرار على الذنب ..... ص : 288)
- از علی (علیه السلام) در غرر چنین نقل شده : «الاصرار یوجب النّار».اصرار موجب آتش است، یعنى هرگاه کسى گناهى کرده باشد و اصرار بر آن داشته باشد یعنى از آن پشیمان نباشد و باز عزم کردن آن گناه یا گناه دیگر داشته باشد این معنى، موجب دخول جهنّم گردد، پس اگر از کسى گناهى صادر شود خواه صغیره و خواه کبیره باید که دیگر عزم آن نداشته باشد؛و اگردوباره عزم آن گناه را داشته باشد گناه او کبیره شود.( شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج1 118 434 ..... ص : 118)
- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله : « مِنْ عَلَامَاتِ الشَّقَاءِ جُمُودُ الْعَیْنِ .....و الْإِصْرَارُ عَلَى الذَّنْب» از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل میکنند که فرمود: از نشانههاى شقاوت و تیره روزى؛ خشکى چشم و .....و گناه دنبال گناه کردن است.
چنانکه می بینید گناه یر گناه کردن که همان «اصرار بر گناه است» ،از علائم شخص شقی (ویخشیده نشده) است.
3- شرک
آیه «... إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ... »( نساء: آیه 48 ) صریحا اعلام مىکند که همه گناهان ممکن است مورد عفو و بخشش واقع شوند، ولى شرک به هیچ وجه بخشوده نمىشود، مگر اینکه از آن دست بردارند و توبه کنند و موحد شوند، و به عبارت دیگر هیچ گناهى به تنهایى ایمان را از بین نمىبرد، همانطور که هیچ عمل صالحى با شرک، انسان را نجات نمىبخشد
- ارتباط این آیه با آیات سابق از این نظر است که یهود و نصارى هر یک به نوعى مشرک بودند، و قرآن بوسیله این آیه به آنها اعلام خطر مىکند که این عقیده را ترک گویند که گناهى است غیر قابل بخشش، سپس در پایان آیه دلیل این موضوع را بیان کرده مىفرماید: کسى که براى خدا شریکى قائل شود گناه بزرگى مرتکب شده است (وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظِیماً) این آیه از آیاتى است که افراد موحد را به لطف و رحمت پروردگار دلگرم مىسازد، زیرا در این آیه خداوند امکان بخشش گناهان را غیر از شرک بیان کرده است
- به تعبیرى که در آیه ذکر شده:« نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ » دقت کنید؛ زیرا قرآن میگوید: گناهان کوچک شما را مىپوشانیم یعنى پرهیز از گناهان بزرگ خصوصا با فراهم بودن زمینههاى آنها، یک نوع حالت تقواى روحانى در انسان ایجاد مىکند که مىتواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت آیه فوق همانند آیه إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ: (هود- 114): حسنات، سیئات را از بین مىبرند مىباشد، و در واقع اشاره به یکى از آثار واقعى اعمال نیک است و این درست مانند این است که بگوییم: اگر انسان از مواد سمى خطرناک پرهیز کند و مزاج سالمى داشته باشد, مىتواند آثار نامطلوب بعضى از غذاهاى نامناسب را بواسطه سلامت مزاج از بین ببرد. و یا به تعبیر دیگر: بخشش گناهان صغیره یک نوع پاداش معنوى براى تارکان گناهان کبیره است، و این خود اثر تشویق کنندهاى براى ترک کبائر دارد.